تجربه های من از کتاب ها

چطور هر آدمی را به خودمان علاقه مند کنیم؟ (راهنمای کاربردی)- قسمت 31

‫‪178‬‬
‫‬
‫پیوند بیشتری ایجاد کنید‪.‬‬
‫اولین کاری که باید انجام دهید این است که بفهمید معیارهای‬
‫ناخودآگاه شخص مورد نظر چیست‪ ،‬اما توجه‬
‫کنید که همه این معیارها را یکجا برطرف نکنید‪ .‬اگر بتوانید این‬
‫معیارها را راضی کنید موفق شدید که آن‬
‫شخص را تحت تأثیر قرار دهید اما تحسینها ممکن است کم رنگ شود؛‬
‫آن‌ هم قبل از رسیدن به نگرش قابل‬
‫قبولی که بتواند از یک رابطه حمایت کند‪ .‬اگر می‌خواهید شخصی به‬
‫شدت به شما دلبسته شود‪ ،‬ویژگی‌های‬
‫خود را یک به یک نشان دهید؛ بعد از اینکه آینده اندیش بودن خود را‬
‫نشان دادید‪ ،‬کمی صبر کنید و سپس‬
‫باهوش بودنتان را نشان دهید‪ .‬با این‌ کار می‌توانید به حداکثر ِدلبستگی‬
‫برسید‪ .‬افشا کردن همه ویژگیهایتان در‬
‫‪179‬‬
‫‬
‫یک زمان‪ ،‬شانس دلبستگی را نسبت به زمانی که آرام آرام این‌ کار را‬
‫می‌کنید کاهش می‌دهد‪.‬‬
‫یکی از دلایلی که زن و شوهرها بعد از چند سال از هم خسته می‌شوند‬
‫این است که به ویژگی‌های یکدیگر‬
‫عادت می‌کنند؛ به گونه‌ای که دیگر هیچ هیجان و انگیزه‌ای برای کشف‬
‫یکدیگر ندارند‪.‬‬
‫برای اینکه از این کار جلوگیری کنید باید مطمئن شوید همیشه یک‬
‫ویژگی برای نشان دادن به همسرتان دارید؛‬
‫یکی پس از دیگری‪ .‬اما سوال این ‌جا است که چگونه این‌ کار را انجام دهیم؟‬
‫چطوری با کسی زندگی کنیم و هم‌زمان‬
‫کاری کنیم که همه چیز را ‌‌‌‌‌‌‌در مورد ما نفهمد؟‬
‫در حقیقت چیزی را پنهان نمی‌کنیم؛ کاری که باید انجام دهید این‬
‫است که همیشه در حال به‌دستِِِِِِِ آوردن‬
‫‪180‬‬
‫‬
‫رضایت معیارهایش باشید‪ ،‬در نتیجه همیشه به تغییراتتان به سمت‬
‫بهتر شدن توجه می‌کند‪.‬‬
‫به یکدیگر نزدیک‌تر شوید‬
‫منصفانه نیست که یک طرف خود را برای رسیدن به معیارهای‬
‫همسرش تغییر دهد بدون اینکه از طرف مقابل‬
‫تالشی دیده شود؛ به‌ همین دلیل است که همکاری دو جانبه از سوی‬
‫زن و شوهر در جهت رسیدن به معیارهای‬
‫یکدیگر بسیار حائز اهمیت است‪.‬‬
‫اگر در حال حاضر در یک رابطه به سر می‌‌برید‪ ،‬پس فکر می‌کنم خیلی‬
‫مهم است که از شریک دلدادگی خود‬
‫بخواهید این کتاب را یا حداقل همین بخش را مطالعه کند‪ .‬اگر تنها‬
‫یک طرفِ رابطه سعی کند همه کارها را‬
‫انجام دهد نتیجه‌اش یکی از احساسات زیر می‌شود‪:‬‬
‫‪181‬‬
‫‬
‫من همه چیزم را به او می‌دهم اما او برایم هیچ کاری نمی‌کند‪.‬‬
‫خیلی برایم سخت است که انقدر شدید خود را تغییر دهم‪.‬‬
‫چرا فرد دیگری را پیدا ‌نمی‌کنم که همین‌طور که هستم من را‬
‫بخواهد؟‬
‫اگر هر دو نفر تالش کنند به یک حد وسط خواهند رسید؛ این‌ کار بسیار‬
‫آسان‌تر از آن است که همه تغییرات‬
‫را یک نفر متحمل شود‪.‬‬
‫یک مثال ساده می‌زنم که می‌تواند این موضوع را روشن‌تر کند‪ .‬زوجی را‬
‫تصور کنید که یکی از ‌آن‌ ها وقت شناس‬
‫است ولی دیگری این‌ گونه نیست‪ .‬اگر مرد آن شخصی باشد که وقت‬
‫شناس است پس باید سعی کند کمی برای‬
‫همسرش صبر کند و همسرش نیز کمی سریع‌تر باشد‪.‬‬
‫خیلی سخت است که یک نفر کامل خود را تغییر دهد تا اینکه فقط‬
‫تغییر کمی را متحمل شود‪ .‬بعد از اینکه‬
‫‪182‬‬
‫‬
‫تفاوت خود را مشخص کردید‪ ،‬این مثال را برای همه معیارهای نیمه‬
‫خودآگاه دیگر نیز به کار بگیرید‪.‬‬
‫محکوم به باهم بودن‬
‫اگر شخصی مجرد بوده یا در یک رابطه بی فایده قرار گرفته باشد‪،‬‬
‫ضمیر نیمه خودآگاهش همیشه در پی پیدا‬
‫کردن شریک احتمالی برای یک رابطه است‪ .‬اگر می‌خواهید ذهن نیمه‬
‫خودآگاه طرف مقابل را از توجه به‬
‫دیگران دور کنید باید به شکلی ذهنش برنامه ‌ریزی شود که باور کند‬
‫سرنوشتش بودن با شما است‪ .‬به بیان ساده‪-‬‬
‫تر باور کند که برای هم ساخته ‌شده‌اید‪.‬‬
‫اگر این باور به شکلی قوی در ذهنش ایجاد شود‪ ،‬وی دیگر به‌دنبال‬
‫فرد دیگری نمی‌گردد و مطمئن می‌شود‬
‫شما آن شخصی هستید که متعلق به اوست‪.‬‬
‫‪183‬‬
‫‬
‫القا کردن این باور به ذهن شریکتان آسان‌تر از آن است که تصور‬
‫می‌کنید؛ تمام کاری که باید انجام دهید این‬
‫است که به شباهت‌های بین خودتان مرتب اشاره کنید‪ .‬البته هدف این‬
‫است که ذهنش را طوری برنامه ‌ریزی‬
‫کنید که باور کند سرنوشتش بودن در کنار شما است‪ .‬مثال تکرار‬
‫عبارت‌‌هایی که در پایین مثال زده ام می‌تواند‬
‫باعث شود شخصی که عاشقش هستید باور کند رابطه‌اش با شما باید‬
‫همیشه تداوم داشته باشد‪.‬‬
‫هر روز بیشتر و بیشتر می‌فهمم که عین همدیگر هستیم‬
‫تو دقیقا مثل منی‬